google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
60-80 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه۶۰ ترجمه شرح ابن میثم بحرانی (فتنه ،آزمون دنیا،حرکت وناپایداری جهان)

 

(خطبه  ۶۳صبحی صالح)

و من خطبه له علیه السلام :

أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا دَارٌ لاَ یُسْلَمُ مِنْهَا إِلا فِیهَا وَ لاَ یُنْجَى بِشَیْءٍ کَانَ لَهَا ابْتُلِیَ النَّاسُ بِهَا فِتْنَهً فَمَا اءَخَذُوهُ مِنْهَا لَهَا اءُخْرِجُوا مِنْهُ وَ حُوسِبُوا عَلَیْهِ وَ مَا اءَخَذُوهُ مِنْهَا لِغَیْرِهَا قَدِمُوا عَلَیْهِ وَ اءَقَامُوا فِیهِ فَإِنَّهَا عِنْدَ ذَوِی الْعُقُولِ کَفَیْءِ الظِّلِّ بَیْنَا تَرَاهُ سَابِغا حَتَّى قَلَصَ وَ زَائِدا حَتَّى نَقَصَ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع) :

بدانید، که دنیا سرایى است که کس از گزند آن در امان نماند، مگر به اعمال نیکى که هم در دنیا به جاى مى آورد. رهایى نیست براى کسى که در انجام دادن اعمال ، همه همتش دنیا باشد. اهل دنیا گرفتار دنیا شده اند تا امتحان خود را بدهند. آنچه از دنیا، براى دنیا، مى گیرند، باید که واپس نهند و حساب آن پس دهند. و آنچه از دنیا براى توشه آخرت مى گیرند، چنان است ، که آن را پیشاپیش فرستاده اند و در آن جهان از نعمت آن بهره یابند. دنیا در نزد خردمندان همانند سایه زوال ظهر است ، که هنوز گسترده نشده ، روى به کوتهى نهد و هنوز افزون نشده ، نقصان پذیرد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

شرح

مى‏ گویم (شارح) واژه بینا در عبارت حضرت در اصل بین و به معناى وسط بوده است، فتحه نون را با اشباع خوانده ‏اند بینا شده است، و گاهى کلمه «ما» را بدان افزوده و «بینما» مى‏ خوانند. ولى معنا در همه صور تغییر نمى‏ کند.

بین در این عبارت ظرف است و معناى حقیقى، آن این است که سایه، میان گستردگى و جمع، زیاد و نقصان دور مى‏ زند گاهى گسترده و گاهى جمع مى‏ شود، در یک زمان افزوده مى‏ شود و باز به تدریج کم مى ‏گردد. همواره سایه این حالات را به خود مى‏ گیرد.

غرض از بیان این خطبه، برحذر داشتن مردم از فریفته شدن به دنیا، و آگاه ساختن آنان بر وجوب اطاعت و فرمانبردارى از اوامر و فرمانهاى خداوندى است.

براى تأمین این منظور اوصافى را براى دنیا به شرح ذیل بیان فرموده‏ اند: 

۱-  دنیا بدین گونه است که سلامت آخرت جز در این عالم براى کسى حاصل نمى‏ شود. توضیح مطلب این که: جز دنیا و آخرت دنیاى دیگرى وجود ندارد و با توجّه به این که اسباب سلامت غیر از زهد و پارسایى، عبادت و ریاضتهاى شرعى چیز دیگرى نیست و هیچ یک از امور یاد شده فوق، در جهان آخرت میسّر نمى ‏شود. چه این که تمام اینها از امورى هستند که به جسمانیّات انسان مربوط مى ‏شوند بنا بر این روشن شد که سالم ماندن از آفات آخرت جز در دنیا حاصل نشده و به دست نمى‏ آید. براى سالم ماندن از آفات دنیا که وبال آخرت نگردند و کیفر عذاب را ایجاب نکنند، در همین دنیا باید کوشید و زمینه سلامت را فراهم ساخت.

۲-  چیزهایى که متعلّق به دنیا هستند نجات‏بخش نیستند این عبارت حضرت اشاره دارد به زشتى ریاء در گفتار و کردار آدمى، و انسان را بر حذرمى‏ دارد از کلیّه رفتار و کردارى که در آنها قصد دنیا باشد، هر چند به ظاهر نماى آخرت را داشته باشند، زیرا کارهاى ریایى سودى در نجات از عذاب آخرت ندارند، و چه بسا که موجب هلاکت نیز مى‏ شوند روشن است که پرداختن به امور دنیا، آخرت را به فراموشى مى‏ سپارد.

۳-  مردم در دنیا گرفتار امتحان شده ‏اند، «فتنه» در عبارت خطبه به عنوان مفعول له و یا جانشین حال، منصوب است یعنى مردم به منظور امتحان گرفتار شده ‏اند، و یا معنى چنین است که مردم گرفتار شده ‏اند در حالى که باید امتحان شوند. این سخن امام (ع) شبیه کلام خداوند در آیه شریفه است.

کلمه «فتنه» در آیه شریفه کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوکُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَیْرِ«» نیز همین دو حالت را دارد که یا مفعول له و یا حال است. ما بزودى در باره گرفتارى دنیا و این که چگونه دنیا فتنه است بحث خواهیم کرد.

منظور از آیه کریمه: و نبلوکم… شما را خواهیم آزمود، این نیست که خداوند، به آنچه احوال بندگان خواهد بود آگاه نبوده و پس از خلق و آفرینش آنان را بگرفتاریهاى دنیا مى ‏آزماید زیرا خداوند متعال به آنچه بوده و خواهد بود، حتّى پیش از وجود، بر آنها واقف است چنان که خود مى‏ فرماید: وَ ما مِنْ غائِبَهٍ فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا فِی کِتابٍ مُبِینٍ«» ما أَصابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ«». بلکه معناى واقعى حقیقت آزمایش این است که چون انسان در سرشت و طبیعت انسانى‏ خود داراى قواى شهوت و خشم است و هر یک از این قوا نیز داراى کششها و جاذبه ‏هایى هستند که او را به لذتهاى آماده دنیا فرا مى‏ خوانند، سرور و خوشحالى انسان در دنیا، جز به همین بهره‏ هاى دنیوى و مادّى به چیز دیگرى نیست. نفوس انسانى آمیخته به همین شهوات و تمایلات مى‏ باشد. در بیشتر موارد انسان، به فکر ارضاى همین خواسته‏ هاست، بطور طبیعى بیشتر مردم، جذب همین امور دنیایى شده پیرو لذات شده از گرایش به آخرت سرباز زده، مشغول خوشیهاى زودگذر مى‏ گردند. به گونه‏ اى که تصوّر غیر دنیا را هم ندارند، با وجودى که از انسان خواسته شده است، که ضدّ خوشیهاى زودگذر، دنیوى را، انتخاب کند، و با قواى شهویّه مخالفت کند، و از پیروى نفس سر برتابد، و به امورى توجّه کند که، فراتر از خوشیهاى دنیوى باشند. آرى خوشی هایى که حتى به توصیف ما در نمى‏ آیند. در همین راستا وظیفه انبیا برحذر داشتن مردم از توجّه به دنیا و تشویق بر انتخاب نعمتهاى آخرت بوده است.

و این جز با مبارزه و مخالفت با نفس ممکن نمى‏ شود. امتحان انسانها، چنین تحقق پیدا مى‏ کند که اگر پیرو هواى نفس گردند هلاک مى‏ شوند و اگر با هواى نفس مخالفت کنند نجات مى ‏یابند.

اگر بخواهیم براى روشن شدن بیشتر موضوع مثالى بیاوریم چنین خواهیم گفت: اگر شخصى بخواهد درجه اعتمادش را نسبت به بنده‏ اش بداند و صبر او را بر مشکلات بسنجد، براى او تمام خوشیها را فراهم و در کنار این همه خوشى و لذّت او را موظّف به انجام کارى سخت و دشوار مى‏ کند که اگر بنده مزبور بخواهد آن کار طاقت فرساى وقت‏گیر را انجام دهد، ناگزیر است، از خوشیهاى آن چنانى چشم‏ پوشى کرده و وقت خود را به عیش و لذّت تلف نکند. حال اگر چنین بنده‏ اى به انجام تکلیف پرداخت از امتحان سفیدرو بیرون مى‏ آید. آزمایش و امتحان خداوندى نیز چنین است. با این مثال که آوردیم، فتنه بودن امتحان نیزروشن گردید، زیرا فتنه همان امتحان و آزمایش است، که اگر انسان لذّات حاضر و خوشیهاى موجود را برگزیند، به گمراهى افتاده به خواسته‏ هاى نفسانى جذب گردیده و از طریق حق دور شده است.

۴-  حال دنیا این است که مردم به ناچار روزى از آن خارج شده و در برابر هر چه از آن برگیرند مورد محاسبه واقع خواهند شد.

این عبارت حضرت براى تذکّر به انسانهاست که اگر از دنیا چیزى برمى ‏گیرند، از آن قصد آخرت کنند، به طریقى که برایشان در دنیاى دیگر مفید واقع شود، از امورى که صرفا به درد دنیا مى‏ خورد به دو دلیل نفرت داشته باشند.

الف: لزوم جدا شدن انسان از مالى که ذخیره کرده و خواه ناخواه روزى از دنیا اخراج مى‏ شود.

ب: در آخرت براى مال اندوخته خود باید حساب پس دهد.

حساب آخرت از دیدگاه اهل دیانت و شریعت بسیار روشن است. آنها مى‏ گویند خداوند قدرت دارد که به حساب مردم در یک لحظه برسد، زیرا خدا را هیچ گفتارى از توجّه به گفتار دیگر باز نمى ‏دارد و لذا به خداوند سریع الحساب گفته ‏اند.

امّا فلاسفه و حکما براى حساب خداوند در آخرت، معناى دقیق‏ترى را در نظر گرفته‏ اند که توضیح آن نیاز به مقدماتى دارد. و به ترتیب زیر: 

۱-  زیاد انجام دادن یک عمل و تکرار آن، موجب پدید آمدن ملکات و حالاتى در نفس انسانى مى‏ شود، با بررسى کامل و دقّت لازم در رفتار انسانها مى‏ توان این حقیقت را درک کرد. بنا بر این، اگر شخصى بر عملى از اعمال بیشتر مواظبت کند و آن را انجام دهد، اثر این حالت نفسانى، در انسان قویتر بوده و فراوان‏تر ظاهر مى‏ شود.

۲-  با فرض این که انجام هر عملى سبب ایجاد حالتى خاص در نفس‏ انسانى مى‏ شود، اگر همان عمل را چندین بار تکرار کند هر تکرارى در پیدایش آن حالت و ملکه نفسانى، تأثیر داشته، ملکه را در نفس انسان راسخ‏تر مى‏ نماید، بلکه باید گفت هر جزئى از عمل همین ویژگى و تأثیر را دارد. براى تشریح این موضوع دانشمندان، مثالى ذکر کرده و چنین بیان داشته ‏اند.

اگر کشتى بزرگى با بارى معادل هزار من در آب افکنده شود، به اندازه یک وجب در آب فرو مى‏ رود، ولى اگر فقط یک دانه گندم در کشتى باشد، کشتى باندازه وزن همان یک دانه گندم در آب غوطه ‏ور مى‏ شود، هر چند از نظر ما محسوس نباشد. حال که این مثل را دانستى، هر عمل چه نیک یا بد به هر اندازه، کم یا زیاد، به مقدار خود در نفس انسانى اثر مى‏ گذارد، سعادت یا شقاوت، محسوس باشد یا غیر محسوس. با توضیح فوق، سرّ گفته حق تعالى که فرموده است: فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ«» آشکار مى‏ شود.

دانستى که اعمال به وسیله جوارح، دست، پا و… انجام مى ‏گیرد، ناگزیر دست و پا و دیگر اعضا در روز قیامت بر علیه انسان به زبان حال بدین معنا که اثر اعمال در جوهر نفس تحقّق یافته و موجب صدور اعمال گردیده، گواهى مى‏ دهند. بنا بر این صدور اعمال از اعضاى بدن به منزله شهادت دادن بر مکتسبات نفسانى است. پس از روشن شدن این موضوع، خواهى دانست که حقیقت محاسبه به تعریف انسان باز مى‏گردد، که از مال و منال و فرزند و… چه چیز به نفع و چه چیز بر ضرر است و آنچه از ملکات خیر و شر در نفس حاصل شود، امورى هستند، که جوهرا ضبط و نگهدارى شده و بر ضرر یا منفعت انسان به کار مى‏ روند. از لحظه‏ اى که علاقه نفس از بدن جدا شود، آن حالات و ملکات آشکار گردیده و زیان ذاتى آنها بر علیه یا له انسان تحقّق مى ‏پذیرد، حتّى بسیارروشن‏تر از وقتى که انسان در اعمال روزانه‏ اش به حساب بنشیند و سود و زیان خود را برآورده کند. بدین مناسبت است که به ظهور ملکات نفسانى براى انسان، لفظ حساب را به کار برده ‏اند زیرا فرض در هر دو، روشن شدن سود و زیان است.

سخن حضرت به همین یقین و اطّلاع در روز آخرت اشاره دارد که فرموده ‏اند:

«آنچه از زاد و توشه دنیایى براى آخرت بردارید بر آن وارد مى‏ شوید» منظور کلام امام (ع) این نیست که مقامات عالى، یا پست اخروى عین همان زاد و توشه دنیوى باشد، بلکه مقصود این است که نتیجه حاصل شده، خیر یا شرّى است که در نفس پدید مى ‏آید. بنا بر این آنچه جهّال و نادانان از نعمتهاى دنیا فراهم مى‏ آورند، که براى خوردن و لذّت بردن نفسانى و جسمانى‏ شان باشد، از همین خواسته‏ هاى نفسانى و شهوانى هیأتهاى بسیار بدى در جوهر نفسانى آنها پدید مى ‏آید. و در قیامت بر همین صورتهاى زشت وارد مى ‏شوند و میان آنها که در عذاب جهنم جاویدند مسکن مى‏ گیرند اعمال‏شان تجسّم یافته و آنها را فرا مى‏ گیرد عذابهاى عمل از آنها دور نمى‏ گردد و چون لباسى بر اندامشان پوشیده مى‏ شود.

۵- دنیا در نظر عقلاء همچون بازتاب سایه است.

با این توصیف که حضرت براى دنیا آورده‏ اند، اشاره به زود از بین رفتن دنیا کرده‏ اند، و سپس خردمندان را به درک این حقیقت به دو دلیل اختصاص داده ‏اند.

الف: چون خردمندان از دیدگاه هوى و هوس به امور نگاه نمى ‏کنند، بلکه نظر آنها با سنجش عقل همراه است.

ب: وقتى که به گویى خردمندان چنین نظرى دارند، شنوندگان تمایل پیدا مى‏ کنند، که در موضوع بیشتر دقت کنند. چون منظور حضرت از بیان این عبارت، متوجّه ساختن شنوندگان، به زوال و از بین رفتن سریع دنیاست، که درست بنگرند و عاقبت دنیا را در نظر بگیرند، این امر را به خردمندان نسبت‏ داده است، تا شنوندگان از عقلا پیروى کنند.

سپس حضرت جهت شباهت دنیا را به سایه با عبارت «بینا تراه» بیان فرموده‏ اند. یعنى دنیا به مانند سایه، که به زودى زایل گشته و از بین مى ‏رود.

سپرى مى‏ گردد و هنوز به خوبى نگاهش نکرده ‏اى که از میان رفته است.

این نوع تشبیه در زبان عرب فراوان به کار مى ‏رود. شاعر مى ‏گوید:

         ألا انّما الدنیا کظلّ غمامه            أظلّت یسیرا ثم حفّت فولّت

 

ترجمه‏ شرح ‏نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم بحرانی)، ج ۲    ، صفحه‏ ى ۳۴۸-۳۴۲

 

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=