(خطبه۵۴صبحی صالح)
فَتَدَاکُّوا عَلَیَّ تَدَاکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ یَوْمَ وِرْدِهَا- وَ قَدْ أَرْسَلَهَا رَاعِیهَا وَ خُلِعَتْ مَثَانِیهَا- حَتَّى ظَنَنْتُ أَنَّهُمْ قَاتِلِیَّ أَوْ بَعْضُهُمْ قَاتِلُ بَعْضٍ لَدَیَّ- وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا الْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِی النَّوْمَ- فَمَا وَجَدْتُنِی یَسَعُنِی إِلَّا قِتَالُهُمْ- أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص- فَکَانَتْ مُعَالَجَهُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مُعَالَجَهِ الْعِقَابِ- وَ مَوْتَاتُ الدُّنْیَا أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مَوْتَاتِ الْآخِرَهِ
لغات
تداکّوا: دکّ بعضهم بعضا یعنى بعضى، بعضى دیگر را مى زدند و دور مى کردند.
هیم: شتران تشنه.
مثانى: ریسمانى که شتران را مى بندند و عقال مى کنند.
ترجمه
سخنى از آن حضرت (ع) در ذکر بیعت:
بر سر من هجوم آوردند، آنسان، که اشتران تشنه به آبشخور روى نهند: اشترانى که شترچران، مهار از سر و زانوبند از پایشان گشوده باشد.
به گونه اى، که پنداشتم مى خواهند مرا بکشند یا یکدیگر را در برابر من از پاى در آورند. زیر و روى کار را بر رسیدم [به گونه اى که خواب از چشمم برید.] دیدم یا باید با این قوم بجنگم یا آنچه را محمد (صلى اللّه علیه و آله) آورده انکار کنم.
پس، جنگ با آنان را از عذاب خدا آسانتر یافتم که رنجهاى این جهانى، تحملپذیرتر از عذابهاى آن جهانى است.
ترجمه عبدالحمید آیتی
شرح
کلام حضرت که مى فرمایند: «تداکّوا…» اشاره است به نوع عملکرد یارانش در باره جنگ صفین، چون امام (ع) آنها را به مدتى طولانى از آمادگى براى جنگ بازداشته بود. و امام (ع) اصحابش را به دو دلیل از عجله کردن، در باره کارزار منع مى کرد.
۱- اول آن که شیوه رفتار آن بزرگوار در جنگها این بود که به دشمن فرصت مى داد تا جنگ از ناحیه وى آغاز شود و دشمن مسئول عواقب کارزار باشد.
۲- دوّم آن که در چگونگى با خصم، تمام جهات مصلحت را در نظر مى گرفت، بىآن که در اصل جنگ با طاغیان و متمرّدین که یک واجب بود تردید داشته باشد، زیرا امام (ع) مأموریّت داشت که با مخالفان که مخالف حق بودند برخورد قاطع داشته باشد. آرى تأمّل حضرت براى به دست آوردن اندیشه نیک در کیفیت برخورد، و فرصت دادن به دشمن بود که محتمل بود حق را دریافته به طاعت باز گردد و موجب ریختن خون مسلمین نشود، چنان که این حقیقت را در گفتار آینده خود بصراحت فرموده اند. سپس حضرت ازدحام آنها را با بیان دو صفت تأکید فرموده اند: ۱- هجوم مردم را به ازدحام شتران تشنه، هنگامى که ساربان آنها را براى آب رها مى کند تشبیه کرده، جهت مشابهت، شدّت ازدحام و هجوم آنها را قرار داده است. و نتیجه این ازدحام را گمان قتل خود و یا کشتن گروهى گروه دیگر را دانسته، و بدینسان شدّت ازدحام و هیجان آنها را در تقاضایى که داشته اند بیان مى فرماید.
سپس مى فرماید: «ظاهر و باطن این امر را بخوبى سنجیدم» این جمله امام (ع) به دلایلى که موجب منع یارانش از تصمیم فورى بر جنگ مى شده است، اشاره دارد. و آن به کار گرفتن درایت و اندیشه لازم در باره کارزار با آنها بوده تا این که براى حضرت، خطر ترک قتال که همانا کفر به آیین محمد (ص) بوده و یا اقدام به جنگ و ریختن خون مسلمین روشن شود، زیرا انتخاب یکى از دو امر موجب خطر و خسران بوده است.
بدین توضیح که: گزینش کارزار سبب بذل جان و هلاکت جمعى از مسلمین مى شده، و از طرفى ترک جنگ، موجب مخالفت با فرمان خدا و دستور پیامبر اکرم (ص) مىشده که نتیجه اش کیفر دردناک جهنم بوده است. ولى چنان که دانستى براى سعادت دنیا ارزشى نیست و بدبختى دنیا به نسبت بدبختى آخرت در نزد خردمندان بویژه شخصیّتى همچون امیر المؤمنین (ع) ناچیز است نظر به همین خصوصیت و حقیقت است که مى فرماید: «انتخاب کارزار براى من از انتخاب کیفر آخرت آسانتر و مرگ دنیوى به نسبت هلاکت اخروى سهلتر مى باشد.» حضرت لفظ مرگ را، براى ترس و سختیهاى دنیا و آخرت استعاره آورده اند، زیرا مناسبت میان مرگ و هول و هراس سختى و شدّت است که در هر دو وجود دارد.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم یحرانی)، ج ۲ ، صفحه ى ۳۱۰ – ۳۰۹