google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
مطالب برگزیده علامه جعفری

بپرسيد تا بدانيد ، بپرسيد از من پيش از آن روز كه رخت از ميان شما بربنديم به قلم محمد تقی جعفری

بپرسيد تا بدانيد ، بپرسيد از من پيش از آن روز كه رخت از ميان شما بربنديم .

ابن ابى الحديد مى‏گويد : « صاحب كتاب استيعاب ( ابو عمرو محمّد بن عبد البرّ ) از جماعتى از راويان و علماى حديث روايت كرده است كه هيچ كس از صحابه رضى اللّه عنهم نگفته است : سلونى مگر علىّ بن ابيطالب و شيخ ما ابو جعفر اسكافى در كتاب نقض العثمانيّة از علىّ بن الجعد از ابن شبرمه روايت كرده است كه بر هيچ كس جائز نيست كه بر روى منبر بگويد سلونى مگر علىّ بن ابيطالب عليه السّلام » [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد با تحقيق محمّد ابو الفضل ابراهيم ج 7 ص 46] ما درباره اثبات اين مسئله كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده است : سلوني قبل أن تفقدوني به تفصيل بيشترى نمى‏پردازيم و به نقل ابن ابى الحديد در بالا قناعت مى‏ورزيم و جملاتى را هم از محقّق مرحوم آقا ميرزا حبيب اللّه هاشمى خوئى در اينجا مى‏آوريم و مسئله را پايان ميدهيم .

محقّق مزبور پس از نقل مطالب فوق از ابن ابى الحديد ، عبارات بعدى را مى‏نويسد : « در تذييل دوم از شرح كلام چهل و سوم براى ما چنين روايت شده است كه روزى ابن الجوزى بر بالاى منبر بود ، گفت : سلوني قبل أن تفقدوني زنى در آنجا بود ، از ابن الجوزى پرسيد : كه چه مى‏گوئى درباره اينكه علىّ بن ابيطالب در يك شب رفت و جنازه سلمان را تجهيز ( تغسيل و تكفين و تدفين ) نمود و برگشت ؟ ابن الجوزى گفت : آرى ، روايت شده است . زن پرسيد كه جنازه عثمان سه روز در روى زمين [ عبارت ابن ابى الحديد منبوذا فى المزابل است ] ماند و علىّ بن ابيطالب حاضر بود ؟ ابن الجوزى گفت . آرى . زن گفت : [ حتما كار على براى ] يكى از آن دو بر خطاء بوده است . ابن الجوزى گفت : اگر بدون اجازه شوهرت از خانه‏ات بيرون آمده‏ اى ، لعنت خدا بر تو و اگر با اجازه شوهرت بيرون آمده‏اى لعنت خدا بر او . زن گفت : عائشه به جنگ على با اذن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته است يا بدون اذن او ؟ ابن الجوزى از سخن گفتن بريده شد و پاسخى پيدا نكرد . » [منهاج البراعه ج 7 ص 74] در همين صفحه روايت ميكند كه « قتاده به كوفه داخل شد و مردم دور او را گرفتند ، قتاده گفت : از هر چه كه بخواهيد از من بپرسيد و ابو حنيفه كه در آن موقع پسرى جوان بود حاضر بوده ، گفت : از وى بپرسيد : مورچه سليمان عليه السّلام نر بود يا ماده ؟ وقتى از وى پرسيدند ، پاسخ نتوانست بدهد ، خود ابو حنيفه گفت : آن مورچه ماده بود ، به او گفته شد : از كجا فهميدى ؟ گفت : از كتاب خدا كه فرموده است :

قالت نملة و اگر نر بود خدا مى‏فرمود : قال نملة زيرا لفظ نملة هم در مورد نر بكار ميرود و هم در مورد ماده ، مانند لفظ حمامه ، شاة و آنها را با علامت تأنيث از هم تفكيك مى‏كنند » چنانكه هيچ كس اين جمله امير المؤمنين عليه السّلام لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا را منكر نشده و راويان و اهل حديث فراوانى نقل نموده‏اند كه آنحضرت جمله مزبور را فرموده است ،

همانطور اينكه آن بزرگوار جمله سلونى را فرموده است ، هيچ كس آنرا مورد ترديد قرار نداده است امّا مردم بيمارگونه آن دوران از امير المؤمنين عليه السّلام چه پرسيدند و چه پاسخ گرفتند ؟ نقل آن سؤالات جز احساس شرم و سرافكندگى هيچ نتيجه‏اى در بر ندارد . بعنوان نمونه در مباحث گذشته ديديم كه يكى از آنان كه جمله سلونى را از امير المؤمنين عليه السّلام شنيد ، چنين سؤال كرد : يا على ، ريش من چند عدد مو دارد ؟ و شرم‏آورتر اينكه همين مردم مى‏خواستند تكليف زندگى آن قهرمان زندگى و مرگ را روشن كنند شايد اگر قدرتى را در خود مى‏ديدند حقيقت زندگى و هدف اعلاى آن را به آن شهود كننده حقّ و حقيقت تعليم مى‏فرمودند در خاتمه اين مبحث جملاتى را از ابن ابى الحديد در پيرامون اخبار غيبى كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده و همه آنها مطابق واقع بوده است ،

شرح وترجمه نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری  خطبه شماره 93/2 جلد ۱۶

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=