
حکمت ۲۰۷ صبحی صالح
۲۰۷-وَ قَالَ ( علیهالسلام )إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ
حکمت ۲۰۳ شرح ابن أبی الحدید ج ۱۹
۲۰۳: إِنْ لَمْ تَکُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ- فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ- إِلَّا أَوْشَکَ أَنْ یَکُونَ مِنْهُمْ التحلم تکلف الحلم- و الذی قاله ع صحیح فی مناهج الحکمه- و ذلک لأن من تشبه بقوم- و تکلف التخلق بأخلاقهم و التأدب بآدابهم- و استمر على ذلک و مرن علیه الزمان الطویل- اکتسب ریاضه قویه و ملکه تامه- و صار ذلک التکلف کالطبع له- و انتقل عن الخلق الأول- أ لا ترى أن الأعرابی الجلف الجافی- إذا دخل المدن و القرى و خالط أهلها- و طال مکثه فیهم- انتقل عن خلق الأعراب الذی نشأ علیه- و تلطف طبعه و صار شبیها بساکنی المدن- و کالأجنبی عن ساکنی الوبر- و هذا قد وجدناه فی حیوانات أخرى غیر البشر- کالبازی و الصقر و الفهد التی تراض- حتى تذل و تأنس و تترک طبعها القدیم- بل قد شاهدناه فی الأسد- و هو أبعد الحیوان من الإنس- . و ذکر ابن الصابی أن عضد الدوله بن بویه- کانت له أسود یصطاد بها کالفهود- فتمسکه علیه حتى یدرکه فیذکیه- و هذا من العجائب الطریفه
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حکمت (۲۰۳)
ان لم تکن حلیما فتحلّم، فانّه قلّ من تشبّه بقوم الّا اوشک ان یکون منهم. «اگر بردبار نیستى خود را به بردبارى وادار، چه کم است کسى که خود را همانند مرد مى کند و از جمله ایشان نشود.»
تحلّم، یعنى خود را به بردبارى وادار کردن، و آنچه على علیه السّلام فرموده است درروشهاى حکمت صحیح است که هر کس خود را شبیه قومى کند و به اخلاق و آداب ایشان متخلق شود و مدتى دراز تمرین و ممارست کند، ورزیدگى و ملکهاى براى او فراهم مى شود و این حالت براى او چون خوى و سرشت مى شود و از حال خود به این حال منتقل مى شود.
مگر نمى بینى که عرب صحرانشین سبک بى ادب وقتى به شهرهاى بزرگ و دهکده هاى آباد منتقل مى شود و با مردم شهرنشین آمیزش مى یابد و اقامتش میان ایشان ممتد مى شود، از خلق و خوى اعراب صحرانشین که بر آن پرورش یافته است روى گردان مى شود و طبع او لطیف و شبیه شهرنشینان مى شود و گویى نسبت به اهل صحرا بیگانه است.
این موضوع را در جانداران دیگرى غیر از آدمى هم مى بینیم و احساس مى کنیم.
چنانکه باز و شاهین و یوزپلنگ را چنان تربیت مى کنند و پرورش مى دهند که سرشت اصلى خود را رها مى کنند و رام و اهلى مى شوند. این موضوع را حتى در شیر که جانورى بسیار وحشى است و دیر رام مى شود، مى بینیم.
ابن صابى مى گوید: عضد الدوله شیرهایى داشته است که با آنها به شکار مىرفته است و شیرها همچون یوزپلنگ تربیت شده بودند، شکار را مىگرفتند و آن را زنده نگه مىداشتند تا عضد الدوله برسد و سر شکار را به طریق شرعى ببرد و این موضوع از شگفتیهاى بسیار ظریف است.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۸ //دکتر محمود مهدوى دامغانى
بازدیدها: ۴۲۹
دیدگاهها