google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
نهج البلاغه موضوعی

نهج البلاغه موضوعی اختلاف و تفرقه

اختلاف و تفرقه

۱۹۵۲٫ سفارش به وحدت
وصى بها جیشه حین بعثه الى العدو : ایاکم و التفرق ! فاذا نزلتم فانزلوا جمیعا، و اذا ارتحلتم فارتحلوا جمیعا .
امام علیه السلام به سپاهى که به جانب دشمن فرستاد، سفارش کرد: از تفرقه و اختلاف برحذر باشید و هرگاه خواستید جایى فرود آیید، باهم فرود آیید و هرگاه خواستید کوچ کنید با هم کوچ کنید. (۱۹۴۵)

۱۹۵۳٫ علت تفرقه
انما انتم اخوان على دین الله ، ما فرق بینکم الا خبث السرائر، و سوء الضمائر .
همانا شما به خاطر دین خدا برادر هم هستید، شما را جز پلیدى باطن ها و بدى درون ها از هم جدا نکرده است . (۱۹۴۶)

۱۹۵۴٫ سرنوشت انسان تنها
الزموا السواد الاعظم ؛ فان ید الله مع الجماعه . و ایاکم و الفرقه ! فان الشاد من الناس للشیطان ، کما ان الشاد من الغنم للذئب .
همواره با جمعیت هاى (طرفدار حق ) باشید که دست خداوند با جمعیت است ، از پراکندگى و متفرق شدن دورى کنید که (انسان تنها) طعمه شیطان است چنان که گوسفند تک رو، طعمه گرگ است . (۱۹۴۷)

۱۹۵۵٫ اهمیت دل هاى متفق
انه لا غناء فى کثره عددکم مع قله اجتماع قلوبکم .
به راستى که بسیارى تعداد شما با کمى اجتماع دل هایتان سودى نمى بخشد. (۱۹۴۸)

۱۹۵۶٫ نعمت در سایه اتحاد
ایاکم و التلون فى دین الله ؛ فان جماعه فیما تکرهون من الحق ، خیر من فرقه فیما تحبون من الباطل . و ان الله سبحانه لم یعط احدا بفرقه خیرا ممن مضى ، و لا ممن بقى .
مبادا در دین دورویى ورزید که همبستگى و وحدت در راه حق گرچه کراهت داشته باشید از پراکندگى در راه باطل گرچه مورد علاقه شما باشد بهتر است ؛ زیرا خداوند سبحان نه به گذشتگان و نه به آیندگان چیزى را با تفرقه عطا نفرموده است . (۱۹۴۹)

۱۹۵۷٫ پیامد اختلاف
احذروا ما نزل بالامم قبلکم من المثلات بسوء الافعال ، و ذمیم الاعمال فتذ کروا فى الخیر و الشر احوالهم ، و احذروا ان تکونوا امثالهم .
فاذا تفکرتم فى تفاوت حالیهم ، فالزموا کل امر لزمت العزه به شانهم ، و زاحت الاعداء له عنهم ، و مدت العافیه به علیهم ، و انقادت النعمه له معهم ، و وصلت الکرامه علیه حبلهم ، من الاجتناب للفرقه ، و اللزوم للالفه ، و التحاض علیها، و التواصى بها، و اجتنبوا کل امر کسر فقرتهم ، و اوهن منتهم ، من تضاعن القلوب ، و تشاحن الصدور، و تدابر النفوس ، و تخاذل الایدى .

و تدبروا احوال الماضین من المومنین قبلکم … فانظروا کیف کانوا حیث کانت الاملاء مجتمعه ، و الاهواء موتلفه ، و القلوب معتدله ، و الایدى مترادفه ، و السیوف متناصره ، و البصائر نافذه ، و العزائم واحده . الم یکونوا اربابا فى اقطار الارضین ، و ملوکا على رقاب العالمین . فانظروا الى ما صاروا الیه فى آخر امورهم ، حین وقعت الفرقه ، و تشتتت الالفه و اختلفت الکلمه و الافئده ، و تشعبوا مختلفین ، و تفرقوا متحاربین ، قد خلع الله عنهم لباس ‍ کرامته ، و سلبهم غضاره نعمته . و بقى قصص اخبارهم فیکم عبرا للمعتبرین .

از بلاهایى که به سبب اعمال زشت و نکوهیده بر سر ملت هاى پیش از شما آمد بپرهیزید و احوال خوب و بد آنان را به یاد آورید و از این که چون آنان باشید دورى کنید. اگر در احوال نیک و بد آنان بی اندیشید، همان کارى را عهده دار مى شوید که عزیزشان گرداند و دشمنانشان را از آن ها دور ساخت و تندرست نگاهشان داشت و نعمت و فراوانى به سراغشان آمد و نیکوکارى و بزرگوارى باعث پیوند آنان گردید و آن از تفرقه و پراکندگى اجتناب ورزیدن و به یکدیگر مهربانى کردن و همدیگر را به این کار تشویق نمودن است و از کارهایى که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بین برد دورى کنید، کارهایى چون کینه ورزى دل ها و دشمنى سینه ها و پشت کردن جان ها به یکدیگر و دست شستن از یارى هم و در احوال مومنان پیش ‍ از خود نیز بیاندیشید… و بنگرید که آنان چگونه بودند، آن گاه که جمعیت ها فراهم بودند و خواسته ها یکى بود و دل ها یکسان بود و چگونه دست ها یار هم بودند و شمشیرها به کمک یکدیگر مى آمدند و بینش ها ژرف و اراده ها یکى . آیا مهتران سراسر زمین نبودند و بر گرد جهانیان شهریارى نمى کردند؟ نیز به فرجام کار آن ها بنگرید! آن گاه که در میانشان جدایى افتاد و رشته الفت از هم گسست و سخن ها و دل هایشان از هم جدا گشت و به دسته هاى گوناگون تقسیم شدند و دسته دسته شده به جان هم افتادند. در این هنگام خداوند جامه کرامت را از تن آنان برکند و نعمت هاى فراوانش را از ایشان گرفت و داستان سرگذشت آن ها در میان شما ماند تا درسى عبرتى براى عبرت آموزان باشد. (۱۹۵۰)

۱۹۵۸٫ پیروزى با جمع است ولو باطل !
و الله لا ظن ان هولاء القوم سیدالون منکم باجتماعهم على باطلهم ، و تفرقکم عن حقکم .
به خدا سوگند، گمان مى کنم که این قوم به زودى بر شما چیره شوند؛ زیرا آنان در باطن خود یکپارچه و متحدند و شما در حق خود دچار تفرقه و پراکندگى هستید. (۱۹۵۱)

۱۹۵۹٫ اختلاف و نابودى
ان لبنى امیه مرودا یجرون فیه ، و لو قد اختلفوا فیما بینهم ثم لو کادتهم الضباع لغلبتهم .
همانا بنى امیه را میدان مهلتى است که در آن مى تازند و آن گاه که در میانشان اختلاف افتد، کفتارها بر آنان چیره گردند.(۱۹۵۲)

۱۹۶۰٫ دلیل اختلاف دعوت ها
ما اختلفت دعوتان الا کانت احداهما ضلاله .
هیچ گاه دو دعوت بر خلاف یکدیگر نشد، مگر این که یکى از آن دو گمراهى بود. (۱۹۵۳)

۱۹۶۱٫ اختلاف کیفرى الهى است
لما قال له بعض الیهود: مادفنتم نبیکم حتى اختلفتم فیه ! فقال علیه السلام : انما اختلفنا عنه لا فیه ، و لکنکم ما جفت ارجلکم من البحر حتى قلتم لنبیکم ، اجعل لنا الها کما لهم الهه فقال انکم قوم تجهلون .
یک نفر یهودى به على علیه السلام گفت : هنوز پیامبر خود را دفن نکرده ، درباره او دچار اختلاف شدید!
حضرت فرمود: ما در جانشینى او اختلاف کردیم نه درباره خود او. اما شما هنوز پاهایتان از آب دریا نخشکیده بود که به پیامبرتان گفتید: همچنین که آنان را خدایان است براى ما نیز خدایى در نظر بگیر، پس او گفت شما مردمى نادانید. (۱۹۵۴)

۱۹۶۲٫ پایه هاى کفر
الکفر على اربع دعائم : على التعمق ، و التنازع ، و الزیغ و الشقاق . فمن تعمق لم ینب الى الحق ؛ و من کثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق ؛ و من زاغ ساءت عنده الحسنه ؛ و حسنت عنده السیئه ، و سکر سکر الضلاله ؛ و من شاق و عرت علیه طرقه ، و اعضل علیه امره ، و ضاق علیه مخرجه .

کفر بر چهار پایه استوار است : کنجکاوى ، تنازع ، کج دلى و تفرقه اندازى ، پس کسى که راه کنجکاوى از اسرار دیگران را در پیش گیرد، به راه حق باز نگردد و کسى که از روى نادانى به نزاع و ستیزه برخیزد، همواره از دیدن حق نابینا مانده و کسى که کج دلى دارد، نیکى را بد شمارد و کار بد را نیک پندارد و در مستى گمراهى به سر برد و کسى که در میان مردم تفرقه اندازد و تک روى کند، به راه هاى سخت و هراسناک افتد و کارها بر او غیر قابل حل گردد و در تنگنایى افتد که نتواند از آن بیرون آید. (۱۹۵۵)

۱۹۶۳٫ همداستانى بر تفرقه
اجتمع القوم على الفرقه ، و افترقوا على الجماعه ، کانهم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم .
مردم بر جدایى هم داستان شدند و از جماعت گشتند، گویى آنان پیشواى قرآن اند نه قرآن پیشواى آنان . (۱۹۵۶)



۱۹۴۵- نامه ۱۱٫
۱۹۴۶- خطبه ۱۱۳٫
۱۹۴۷- خطبه ۱۲۷٫
۱۹۴۸- خطبه ۱۱۹٫
۱۹۴۹- خطبه ۱۷۶٫
۱۹۵۰- خطبه ۱۹۲٫
۱۹۵۱- خطبه ۳۵٫
۱۹۵۲- حکمت ۴۶۴٫
۱۹۵۳- حکمت ۱۸۳٫
۱۹۵۴- حکمت ۳۱۷٫
۱۹۵۵- حکمت ۳۱٫
۱۹۵۶- خطبه ۱۴۷٫


نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=