خطبه۱۷۴ ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه۱۷۵صبحی صالح)

من خطبه له ( علیه‏السلام ) فی الموعظه و بیان قرباه من رسول اللّه

أَیُّهَا اَلْغَافِلُونَ غَیْرُ اَلْمَغْفُولِ عَنْهُمْ وَ اَلتَّارِکُونَ اَلْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ مَا لِی أَرَاکُمْ عَنِ اَللَّهِ ذَاهِبِینَ وَ إِلَى غَیْرِهِ رَاغِبِینَ کَأَنَّکُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَى مَرْعًى وَبِیٍّ وَ مَشْرَبٍ دَوِیٍّ وَ إِنَّمَا هِیَ کَالْمَعْلُوفَهِ لِلْمُدَى لاَ تَعْرِفُ مَا ذَا یُرَادُ بِهَا إِذَا أُحْسِنَ إِلَیْهَا تَحْسَبُ یَوْمَهَا دَهْرَهَا وَ شِبَعَهَا أَمْرَهَا وَ اَللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ کُلَّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِمَخْرَجِهِ وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِیعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ وَ لَکِنْ أَخَافُ أَنْ تَکْفُرُوا فِیَّ ؟ بِرَسُولِ اَللَّهِ ص ؟ أَلاَ وَ إِنِّی مُفْضِیهِ إِلَى اَلْخَاصَّهِ مِمَّنْ یُؤْمَنُ ذَلِکَ مِنْهُ وَ اَلَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ وَ اِصْطَفَاهُ عَلَى اَلْخَلْقِ مَا أَنْطِقُ إِلاَّ صَادِقاً وَ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ بِذَلِکَ کُلِّهِ وَ بِمَهْلِکِ مَنْ یَهْلِکُ وَ مَنْجَى مَنْ یَنْجُو وَ مَآلِ هَذَا اَلْأَمْرِ وَ مَا أَبْقَى شَیْئاً یَمُرُّ عَلَى رَأْسِی إِلاَّ أَفْرَغَهُ فِی أُذُنَیَّ وَ أَفْضَى بِهِ إِلَیَّ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی وَ اَللَّهِ مَا أَحُثُّکُمْ عَلَى طَاعَهٍ إِلاَّ وَ أَسْبِقُکُمْ إِلَیْهَا وَ لاَ أَنْهَاکُمْ عَنْ مَعْصِیَهٍ إِلاَّ وَ أَتَنَاهَى قَبْلَکُمْ عَنْهَا


لغات

سائم: شبان

دویّ: محلّ دردزا

وبّی: جاى آلوده به وبا

مدى: جمع مدیه به معناى کارد است.

ترجمه

از خطبه ‏هاى آن حضرت علیه السّلام است :

«اى غفلت زدگانى که از شما غافل نیستند، و اى رها کنندگانى که رها نمى‏شوید، چه شده است شما را مى‏بینم از خداوند دورى گزیده و به سوى غیر او رو آورده‏اید، گویا شما همچون گوسپندان یا شترانى هستید که‏ شبان، آنها را به چراگاهى وبا خیز، و به آبشخورى بیمارى‏زا برده است، آنها مانند دامهایى مى‏باشند که پروار شده و براى کارد آماده گشته‏اند و نمى‏دانند در باره آنها چه اراده‏اى دارند، اگر به آنها احسان شود روز خود را روزگارى مى‏پندارند و سیرى را هدف زندگى خود مى‏شمارند، به خدا سوگند اگر بخواهم مى‏توانم هر کدام از شما را به آغاز و فرجام و همگى امور او آگاه سازم لیکن بیم دارم به سبب من به پیامبر خدا (ص) که درود خداوند بر او و خاندانش باد کافر شوید.
آگاه باشید من این آگاهیها را به خواصّ اصحاب خود که در باره آنها بیمى ندارم خواهم رسانید، سوگند به خدایى که او را به حقّ برانگیخت، و او را از میان خلایق برگزید، جز به راستى سخن نمى‏گویم، و پیامبر خدا (ص) همه اینها را به من آموخته، و محلّ نابودى کسى را که نابود مى‏گردد و جاى رهایى آن کس را که رستگار مى‏شود و فرجام امر خلافت را به من آگاهى داده است، و چیزى باقى نگذاشته که بر سرم بگذرد مگر این که به من گوشزد فرموده و خبر آن را به من رسانیده است.
اى مردم به خدا سوگند من شما را به انجام دادن طاعتى ترغیب نمى‏کنم مگر این که خود در به جاى آوردن آن بر شما پیشى مى‏گیرم، و از ارتکاب گناهى منع نمى‏کنم جز این که پیش از شما از آن باز ایستم.»

شرح

خطاب امام (ع) عامّ و به همگان است، و این که آنان را غافل خوانده براى این است که از سرنوشت آخرت خود ناآگاهند، مراد از این که از آنها غفلت و فراموشى نیست این است که اعمال آنها در لوح محفوظ ثبت شده است، این که مردم ترک کنندگانند، یعنى طاعت و آنچه را بدان دستور داده شده‏اند رها مى‏کنند، معناى المأخوذ منهم این است که از عمر و دارایى دنیاى آنها کاسته مى‏شود.

سپس در باره این که روى از خدا بر تافته‏اند، یعنى از فرمانبردارى او روى گردانده و به غیر او یعنى به زندگى این جهان و زیب و زیور آن دل بسته‏اند هشدار مى‏دهد

و پس از آن آنها را به رمه گوسفندان یا شترانى تشبیه فرموده که چوپان یا شتربان آنها را به چراگاهى پر از درد و وبا، رانده باشد، وجه مشابهت، غفلت آنها همچون چهار پایان است و نفس امّاره مانند چوپانى که دامها را به چراگاهى پر از درد و وبا براند آنان را به ارتکاب معاصى و بهره‏بردارى از لذّات و شهوات دنیا مى‏کشاند و چون لذّات و خوشیهاى این جهان منشأ گناهانى است که انسان را در معرض هلاکت اخروى و دردهاى درمان ناپذیر جهان واپسین قرار مى‏دهد به چراگاهى آن چنان تشبیه شده است.
فرموده است: و إنّما هی کالمعلوفه.
این تشبیه دیگرى است که در باره مردم فرموده و آنان را به گاو و گوسفند پروارى همانند کرده است، مناسبت این تشبیه از چند جهت است، یکى توجّه و دلبستگى مردم به لذّات دنیا و خوردنیها و نوشیدنیهاى آن است که از این جهت به حیوانى شباهت دارند که آن را پروار کنند و در علوفه دادن آن بکوشند و از این نظر که پایان همه لذّتها و خوشیها مرگ است نیز شبیه اینهایند، زیرا این دامهاى پروارى نیز پس از چاقى و فربهى فرجامى جز کشتن و سر بریدن ندارند، غفلت مردم از مرگ و سرنوشتى که در پیش دارند وجه دیگر این تشبیه است چه مردم از این جهت مانند گاو و گوسفندند که از سر انجام خود که ذبح و کشتن است غافل و بى‏خبرند، مناسبت دیگر این که وقتى خوشبختى به انسان رو مى‏آورد، و از خوشیها و لذّات دنیا کامیاب مى‏گردد مى‏پندارد که این بهره‏مندیها براى او همیشه اوقات برقرار خواهد بود و خیال مى‏کند که هدف از آفرینش او در این جهان تنها سیر خوردن و سیراب شدن است، و این درست حالت گاو و گوسفند است که وقتى علف جلو او ریخته مى‏شود، با شتاب فراوان آنها را مى‏خورد و اندیشه فرداى خود را ندارد، و مى‏پندارد که غرض از آفرینش او همین است و بس. وجه این تشبیه مناسبتهایى است که یاد کردیم.
پس از این امیر مؤمنان (ع) سوگند یاد مى‏کند که اگر بخواهد مى‏تواند هر یک‏ از آنها را به مقاصدى که دنبال مى‏کنند و کارهایى که انجام مى‏دهند و همه احوالى که دارند خبر دهد، و این سخن همانند گفتار مسیح (ع) مى‏باشد که در قرآن آمده است: «وَ رَسُولًا إِلى‏ بَنِی إِسْرائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ«»» و ما در مقدّمه این کتاب امکان و سبب این علم را در باره پیامبران و دوستان خدا بیان کرده‏ایم.
فرموده است: و لکن أخاف أن تکفروا فیّ برسول اللّه (ص).
یعنى بیم دارم در باره من غلوّ کنید و مرا بر پیامبر خدا (ص) برترى دهید، بلکه بیم داشت که با غلوّ در باره او به خدا کافر شوند چنان که نصارا هنگامى که مسیح (ع) آنان را از امور غیبى خبر مى‏داد مدّعى خدایى او شدند. سپس فرموده است: ألا و إنّى مفضیه إلى الخاصّه یعنى من این اخبار و اسرار را به خواصّ اصحاب خود مى‏رسانم، منظور از خواصّ اصحاب، یاران دانشمند و ثابت قدم اوست که به رسوخ و استحکام ایمان آنها مطمئن، و از انحراف آنها به کفر ایمن است، و این روش همه بزرگان علم و حکمت است که ودایع دانش خود را جز به کسانى که شایستگى آن را داشته باشند نمى‏سپارند، با این همه چنان که مى‏دانیم برخى از مردم براى على (ع) مقام نبوّت قائل شدند، و او را در رسالت شریک حضرت محمّد (ص) دانستند و گروهى از این بالاتر رفته در باره او ادّعاى الوهیّت کردند و مدّعى شدند که او محمّد (ص) را به پیامبرى فرستاده است، و ادّعاهاى باطل دیگرى که غلاه و گمراهان در باره آن حضرت گفته و رواج داده‏اند، یکى از شاعران اینها گفته است:
و من أهلک عادا و ثمود بدواهیه و من کلّم موسى فوق طور إذ ینادیه‏
و من قال على المنبر یوما و هو راقیه:
سلونى أیّها النّاس فحاروا فی معانیه«»

و دیگرى گفته است:
إنّما خالق الخلائق من زعزع أرکان خیبر جذبا
قد رضینا به إماما و مولى‏
و سجدنا له إلها و ربّا«»

پس از این امام (ع) سوگند یاد مى‏کند که جز به راستى سخن نگفته و آنچه در باره این امور خبر مى‏دهد غیر از این نیست، و اعلام مى‏کند که پیامبر خدا (ص) این اسرار را به او آموخته و محلّ نابودى آن کسى را که نابود مى‏شود و… به او خبر داده است، أفضى به إلىّ یعنى آن را به من رسانیده و مرا بدان آگاه ساخته است.
باید دانست که آنچه را پیامبر خدا (ص) به على (ع) آموخته برخى به صورت جزیى بوده و فرد فرد وقایع را به او خبر داده است، و بعضى به گونه کلّى بوده، به این معنا که اصولى کلّى به آن حضرت القا مى‏فرموده است که ذهن آن حضرت را آماده مى‏کرده تا صور امور جزیى از جانب حقّ تعالى به او افاضه شود چنانکه پیش از این گفته‏ایم، و آنچه در این زمینه از آن حضرت نقل شده خطبه‏اى است که در آن از حوادث دردناک آینده سخن گفته و به قرامطه اشاره کرده و فرموده است: دوستى و هواخواهى ما را مدّعى مى‏شوند و کینه و دشمنى ما را در دل پنهان مى‏دارند به دلیل این که وارثان ما را مى‏کشند و از سنّتهاى ما دورى مى‏گزینند. و آنچه در این باره اتّفاق افتاد به همان گونه بود که آن حضرت خبر داده بود، چه قرامطه شمار زیادى از خاندان ابو طالب را کشتند که نامهاى آنها در کتاب مقاتل الطالبیّین نوشته ابو الفرج اصفهانى«» مذکور است.
برخى از شارحان گفته‏اند: امام (ع) در خطبه‏اى که ذکر شد به ستونى که در مسجد کوفه به آن تکیه مى‏داد اشاره مى‏کند و مى‏گوید: گویا حجر الاسود را مى‏بینم که در این جا نصب شده است، واى بر آنها فضیلت حجر الاسود در ذات آن نیست بلکه به سبب جایگاه و موضع آن است، و آن، مدّتى در این جا و مدّت دیگرى در این جا (به محلّهایى اشاره فرمود) باقى مى‏ماند سپس آهنگ جایگاه خود کرده و به محلّ نخستین خود باز مى‏گردد، و آنچه قرامطه«» نسبت به حجر الاسود کردند به همان گونه بود که آن حضرت بدان آگاهى داده بود.

ما در باره درستى این گفته ایراد داریم، زیرا مشهور این است که قرامطه حجر الاسود را به سرزمین بحرین منتقل و براى آن محلّى بر پا و ساختمان کردند که تا هم اکنون کعبه نامیده مى‏شود، حجر الاسود مدّتى در این محلّ نگهدارى و سپس به مکّه باز گردانیده شد. گفته شده که در هنگام آوردن حجر الاسود از مکّه بیست و پنج شتر بر اثر حمل آن مرد، و اعاده آن به خانه کعبه تنها به وسیله یک شتر که نیرومند هم نبود انجام گرفت، و این شواهد از اسرار دین خداست، براى نقل نشده که قرامطه دو بار حجر الاسود را از مکّه به جاى دیگر نقل کرده باشند. و خدا داناتر است.

ترجمه شرح نهج البلاغه (ابن میثم)، ج ۳

بازدیدها: ۱۶

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.