google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
160-180 ترجمه و شرح فلسفی خطبه ها علامه جعفریشرح و ترجمه خطبه هاعلامه محمد تقی جعفری

خطبه شماره 175 (ترجمه و شرح فلسفی علامه محمد تقی جعفری)

175

ومن خطبه له علیه السلام

أَيُّهَا النَّاسُ غَيْرُ الْمَغْفُولِ عَنْهُمْ وَ التَّارِكُونَ [وَ] الْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ، مَا لِي أَرَاكُمْ عَنِ اللَّهِ ذَاهِبِينَ وَ إِلَى غَيْرِهِ رَاغِبِينَ! كَأَنَّكُمْ نَعَمٌ أَرَاحَ بِهَا سَائِمٌ إِلَى مَرْعًى وَبِيٍّ وَ مَشْرَبٍ دَوِيٍّ، وَ إِنَّمَا هِيَ كَالْمَعْلُوفَةِ لِلْمُدَى، لَا تَعْرِفُ مَا ذَا يُرَادُ بِهَا إِذَا أُحْسِنَ إِلَيْهَا، تَحْسَبُ يَوْمَهَا دَهْرَهَا وَ شِبَعَهَا أَمْرَهَا.

موعظه ياران:

«ايها الناس غير المعفول عنهم، و التاركون الماخوذ منهم» (اي مردم كه مورد غفلت نيستيد و اي رهاكنندگان دستورات الهي كه مسئوليد.)

براي بروز سطح عظمت بشر دو شرط لازم است كه علي (ع) در دو جمله بالا براي بشريت متذكر شده است:

شرط يكم- توجه به اين كه بشر در هر حالي كه باشد و در هر وضعي كه بسر ببرد، مورد آگاهي و اطلاع است، اگر چه در غفلت مرگبار زندگي كند.

شرط دوم- بداند كه هر تكليفي را رها كند و به آن عمل ننمايد، آسيبي بر نفس (شخصيت) خود وارد ساخته است، و هر آسيبي كه بر نفس كسي وارد مي‌شود، علاوه بر از دست دادن ثمره عالي حيات هدفدار، مسئوليتي درباره همان تكليف، دامنگير او خواهد بود.

شرط يكم- همه ما مي‌دانيم كه قرار گرفتن انسان در مجراي تاثير و تاثر با قوانين حاكمه در جهان هستي، هيچ نيازي به علم و اطلاع و رضايت و عدم رضايت فرد ندارد.

اكثريت قريب به اتفاق مردم از هزاران نوع حركت و فعاليت و دگرگوني‌هاي قانوني كه در بدن آنان به وجود مي‌آيد، غفلت دارند و شايد وقايع و حوادث بي‌شمار ديگري هم در همين بدن در ارتباط با درون و برون در جريان است و هيچيك از ما اطلاعي از آنها نداريم، با اين حال همه آنها به جريان قانوني خود ادامه مي‌دهند و كاري با اطلاع و بي‌اطلاعي ما ندارند.

حال بگذاريد افرادي پيدا شوند كه ندانند همه موجوديت و كارها و گفتارها و حتي نيتهاي آنان نه تنها براي خداوند سبحان آشكار است، بلكه يك نيرو و قانون مخفي حاكم بر سرگذشت و سرنوشت بشري آنها را فاش خواهد ساخت. اين جملات را به گوش دل بسپاريم: (سيركنندگان خود مورد سيرند). (چاهي كه مي‌كنيم قد و قامت خود را هم كه حتما روزي در آن خواهيم افتاد، محاسبه نماييم) (هر هيئت و هر نقش كه شد محو كنون، در مخزن روزگار ماند مخزون) (يا سبو يا خم مي‌ یا قدح باده كنند، يك كف خاك درين ميكده ضايع نشود) اينها اصولي هستند كه در جريان خود، نيازي به علم و اجازه ما ساده‌انديشان ندارند.

شرط دوم- هر تكليف حساب شده در ارتباط چهارگانه (ارتباط انسان با خويشتن، ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با جهان هستي و ارتباط انسان با همنوع خود) كه از فطرت و معقل سليم به وجود مي‌آيد يا مستند به وحي الهي مي‌باشد، توجيه‌كننده انسان به مسير اصلي او در مجراي حركت هدفدار تكاملي او مي‌باشد.

به اين جهت است كه انسان با هر تخلفي که مي‌ورزد، با نظر به اهميت همان تكليف از مسير خود منحرف مي‌گردد.«ما لي اراكم عن الله ذاهبين، و الي غيره راغبين، كانكم نعم اراح بها سائم الي مرعي وبي، و مشرب دوي، و انما هي كالمعلوفه للمدي، لا تعرف ماذا يراد بها!

اذا احسن اليها تحسب يومها دهرها و شبعها امرها» (چه شده است كه شما را از خدا گريزان و به سوي غير خدا راغب مي‌بينيم! گويي آن چهارپايانيد كه شبان آنها، شبانگاه آنها را به چراگاهي آلوده به وبا و آبشخوري دردخيز ببرد …).

هر چه مي‌انديشم، جهت رويگرداندن شما را از خدا و روي آوردنتان به غير خدا را دريابم، علت موجهي براي آن نمي‌بينم:

آيا از عقل و قلب حقيقت‌ياب محروميد؟! آيا جهان هستي آموزندگي خود را از دست داده است؟! آيا آيات خداوندي در جهان دروني و بروني از بين رفته‌اند؟! آيا رهبر و زمامدار شما منحرف شده است؟!

آيا پاسخ حقيقي مسائل زندگي شما را كه حقيقت «من» شما چيست، از كجا آمده‌ايد، به كجا آمده‌ايد، در اين جا با كيستيد، براي چه به اين دنيا آمده‌ايد و به كجا مي‌رويد، خودخواهي‌هاي شما، اموال شما، خودكامگي‌هاي شما مي‌دهد؟!

شما با كمال آگاهي پاسخ همه اين مسائل را مي‌دانيد. شما اراده نداريد، شما نعمت عظماي احساس تكليف را كه اراده و تصميم و اقدام به دنبال آن مي‌آيد، براي هوي‌پرستي خود از دست داده‌ايد.مي‌دانيد مثل شما چيست؟ مثل شما مانند آن چهارپايان است كه شبان آنها، شبانگاه آنها را به چراگاهي آلوده به وبا و چشمه‌ساري دردخيز برده و در آن جا رها كرده باشد.

هر علفي كه بخورند و هر آبي كه بياشامند، آنها را بيمار يا بيمارگونه مي‌سازد. آن چهارپايان با تمامي غفلت از آن علف‌ها سير و از آن آب‌ها سيراب مي‌گردند، بدون اين كه بدانند مقصود اصلي فربه شدن آنها براي ذبح است اگر از مهلكه آن چراگاه آلوده به وبا و چشمه‌سار دردخيز جان سالم به در ببرند. آن چهارپايان نادان اگر روزي خوش ببينند، گمان مي‌كنند تمام روزگار عمر را با آن خوشي بسر خواهند برد!

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=