نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 181 (شرح میر حبیب الله خوئی)

 حکمت 190 صبحی صالح

190-وَ قَالَ ( عليه ‏السلام  )وَا عَجَبَاهْ أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ وَ الْقَرَابَةِ                    

قال الرضي و روي له شعر في هذا المعنی وهو:

فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم
فكيف بهذا و المشيرون غيب‏

و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم‏
فغيرك أولى بالنبي و أقرب‏

شرح میر حبیب الله خوئی ج21

الحادية و الثمانون بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(181) و قال عليه السّلام: واعجبا أ تكون الخلافة بالصّحابة [و لا تكون بالصّحابة] و القرابة قال الرّضيّ رحمه اللَّه: و روي له شعر في هذا المعنى و هو:

فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم 
فكيف بهذا و المشيرون غيب‏

و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم‏
فغيرك أولى بالنبي و أقرب‏

المعنى

مقصوده من هذه الجملة الانكار الشديد المقرون بالاستعجاب ممّا استندوا إليه في تصدّى الخلافة و تمسّك به أهل السنة و جعلوه أصلا أصيلا في أمر الامامة و هما: الصّحابة و القرابة، و قد خطّأ عليه السّلام كلا الأصلين معا و لو مجتمعا.

و نظره إلى أنّ الخلافة عن الرّسول و الامامة على الامّة تحتاج إلى النصّ المنتسب إلى الوحي، لأنّ الامامة الحقة تحتاج إلى صفات معنوية لا يحيط بها علم النّاس و لا يمسّها نظر الانتخاب مهما كان دقيقا و خالصا، و الشورى قد تكون كاشفا عن النصّ و لكن يشترط فيه إجماع أهل الشورى الشامل لأهل بيت النبيّ المعصومين عليهم السّلام.

قال ابن ميثم: روي عنه هذا القول بعد بيعة عثمان-  إلخ.

و الأصحّ ما ذكره الشارح المعتزلي في هذا المقام قال: حديثه عليه السّلام في النثر و النظم المذكورين مع أبي بكر و عمر، أمّا النثر فالى عمر توجيهه لأنّ أبا بكر لما قال لعمر: امدد يدك، قال له عمر: أنت صاحب رسول اللَّه في المواطن كلّها شدّتها و رخائها، فامدد أنت يدك-  إلخ.

الترجمة

فرمود: بسيار مايه شگفت است آيا خلافت پيغمبر بوسيله هم ‏صحبتى و خويشاوندى با آن حضرت است سيد رضي-  ره-  گويد: در اين معنى شعري هم از آن حضرت روايت شده «خطاب بأبي بكر طبق گفته شارح معتزلي»: اگر بسبب شور و رأى اصحاب، پيشوا و صاحب اختيار امر آنان شدى، چگونه مى‏توان باور كرد و صحيح دانست با اين كه همه أهل شورى در بيعت سقيفه حاضر نبودند و اگر بدستاويز خويشى و هم نژادى، مدعيان ديگر را محكوم كردي، جز تو كسى هست كه با پيغمبر خويشاوندتر و نزديكتر است.

در شگفتم كه خلافت ز نبي
بصحابت و قرابت باشد

بايد از نص نبي ثابت كرد
آنكه لائق بامامت باشد

در اينجا متن شرح ابن أبي الحديد ترجمه مى‏ شود: گفتگوى آن حضرت در اينجا به نثر و نظم نامبرده با أبي بكر و عمر است.

أمّا جمله نثر راجع بعمر است، زيرا در سقيفه بني ساعده چون أبي بكر بعمر گفت دستت را بده تا با تو بيعت كنم، عمر پاسخ داد: تو همان يار رسول خدائى كه در همه جا با او بودى چه در خوشى و چه در سختي، تو دستت را بده تا من با تو بيعت كنم.

علي عليه السّلام مى‏ فرمايد: اگر دليل تو بر استحقاق خلافت اينست كه در همه مواطن هم صحبت رسول خدا بودي، بايد خلافت را بكسي واگذارى كه در همه جا با او بوده، و بعلاوه خويشاوند نزديك او هم هست.

و أمّا آن شعر نظر بأبي بكر دارد، زيرا أبي بكر در سقيفه در برابر انصار چنين حجّت آورد: ما عترت رسول و نگهداران او هستيم كه از او دفاع كرديم و چون با او بيعت شد در برابر مردم حجّت آورد كه اين بيعت از أهل حلّ و عقد بوده است.

علي عليه السّلام مى‏ فرمايد: حجّتي كه در برابر انصار آوردي و خود را از هم‏بستگان و از قوم رسول خدا نمودار كردي، جز تو كسى هست كه به پيغمبر نزديكتر است از تو، و أمّا دليل تو در برابر مردم كه جماعت صحابه مرا انتخاب كردند و بخلافت من رضا دادند، جمع بسياري از صحابه در سقيفه حاضر نبودند و در عقد خلافت تو شركت نداشتند، پس چطور ثابت مى‏ شود

منهاج ‏البراعة في ‏شرح ‏نهج ‏البلاغة(الخوئي)//میر حبیب الله خوئی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.