نماد سایت نهج البلاغه

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 159 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 157 صبحی صالح

157-وَ قَالَ ( عليه‏السلام  )قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ قَدْ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُمْ

حکمت 159 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 18   

159: وَ قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ قَدْ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ قال الله تعالى وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْناهُمْ-  فَاسْتَحَبُّوا الْعَمى‏ عَلَى الْهُدى‏- . و قال سبحانه وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ- . و قال بعض الصالحين ألا إنهما نجدا الخير و الشر-  فجعل نجد الشر أحب إليكم من نجد الخير- . قلت النجد الطريق- . و اعلم أن الله تعالى قد نصب الأدلة-  و مكن المكلف بما أكمل له من العقل من الهداية-  فإذا ضل فمن قبل نفسه أتى- . و قال بعض الحكماء الذي لا يقبل الحكمة-  هو الذي ضل عنها ليست هي الضالة عنه- . و قال متى أحسست بأنك قد أخطأت-  و أردت ألا تعود أيضا فتخطئ-  فانظر إلى أصل في نفسك حدث عنه ذلك الخطأ-  فاحتل في قلعه-  و ذلك أنك إن لم تفعل ذلك عاد فثبت خطأ آخر-  و كان يقال-  كما أن البدن الخالي من النفس تفوح منه رائحة النتن-  كذلك النفس الخالية من الحكمة-  و كما أن البدن الخالي من النفس-  ليس يحس ذلك بالبدن‏ بل الذين لهم حس يحسونه به-  كذلك النفس العديمة للحكمة ليس تحس به تلك النفس-  بل يحس به الحكماء-  و قيل لبعض الحكماء ما بال الناس ضلوا عن الحق-  أ تقول إنهم لم تخلق فيهم قوة معرفة-  فقال لا بل خلق لهم ذلك-  و لكنهم استعملوا تلك القوة على غير وجهها-  و في غير ما خلقت له-  كالسم تدفعه إلى إنسان ليقتل به عدوه فيقتل به نفسه

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (159)

و قد بصّرتم ان ابصرتم، و قد هديتم ان اهتديتم. «به درستى كه فرا نمودند شما را اگر ببينيد و راهنمايى كردند شما را اگر راهنمايى مى‏ شديد.» خداوند متعال فرموده است: «اما، ثمود را هدايت كرديم ولى آنان كورى را بر هدايت برگزيدند.» و خداوند متعال فرموده است: «وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْنِ»، «و راه نموديم او را خير و شر.» يكى از صالحان گفته است: منظور از نجد در اين آيه كه به معنى راه است يعنى دو راه خير و شر و راه شر براى شما دوست داشتنى ‏تر است.

و بدان كه خداوند متعال دلايل بسنده ارزانى فرموده و چون براى مكلف عقل قرار داده او را متمكن براى هدايت فرموده است و چون شخص گمراه شود از ناحيه نفس خويش گمراه شده است. يكى از حكيمان گفته است: آن كس كه حكمت را نمى‏ پذيرد، اين اوست كه آن را گم كرده است و گرنه حكمت از او گم شده نيست.

و همو گفته است: هر گاه احساس كردى كه خطا كرده‏اى و خواستى كه ديگر آن را تكرار نكنى به نفس خود بنگر و ببين چه انگيزه‏اى موجب آن خطا شده است، در ريشه كن كردن آن چاره انديشى كن و اگر آن را ريشه كن نسازى به حال خود برمى‏گردد و خطاى ديگرى سر مى ‏زند.

و گفته شده است: همان گونه كه بدن بى‏ جان بوى گند مى ‏دهد، جان خالى از حكمت هم متعفن است و همان گونه كه بدن بى‏جان چيزى را حس نمى‏ كند و اين جانداران هستند كه مى ‏فهمند، نفس بدون حكمت هم همان گونه است، خود احساس نمى‏ كند و حكيمان احساس مى‏ كنند.

به يكى از حكيمان گفته شد: مردم را چه مى‏ شود كه از حق گمراه مى‏ گردند آيا معتقدى كه در ايشان قوت شناخت آفريده نشده است گفت: نه، قوت شناخت در ايشان آفريده شده است ولى ايشان آن را در غير راه خودش و براى چيزى كه بدان جهت آفريده نشده است به كار مى ‏برند، مثل اينكه زهرى به كسى بدهى كه دشمنش را با آن بكشد و او با آن زهر خودكشى كند.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد ۷ //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

خروج از نسخه موبایل