رفتن به محتوا

فرازهایی از نهج البلاغه نامه 31

مطالعه تاريخ
پسرم درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده ‏ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثارشان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده ‏ام، بلكه با مطالعه تاريخ آنان، گويا از اوّل تا پايان عمرشان با آنان بوده‏ ام نهج البلاغه نامه 31
داستان دنيا پرستان
امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهى است كه از جايگاهى پر از نعمت‏ها مى‏ خواهند به سرزمين خشك و بى آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزى ناراحت كننده ‏تر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا مى‏ شوند، و ناراحتى‏ها را بايد تحمّل كنند. نهج البلاغه نامه 31
ميزان
اى پسرم نفس خود را ميزان ميان خود و ديگران قرار ده، پس آنچه را كه براى خود دوست دارى براى ديگران نيز دوست بدار، و آنچه را كه براى خود نمى ‏پسندى، براى ديگران مپسند، ستم روا مدار، آنگونه كه دوست ندارى به تو ستم شود، نيكوكار باش، آنگونه كه دوست دارى به تو نيكى كنند، و آنچه را كه براى ديگران زشت مى‏دارى براى خود نيز زشت بشمار. نهج البلاغه نامه 31
قیامت
بدان راهى پر مشقّت و بس طولانى در پيش روى دارى، و در اين راه بدون كوشش بايسته، و تلاش فراوان، و اندازه گيرى زاد و توشه، و سبك كردن بار گناه، موفّق نخواهى بود، بيش از تحمّل خود بار مسئوليّت‏ها بر دوش منه، كه سنگينى آن براى تو عذاب آور است. اگر مستمندى را ديدى كه توشه‏ات را تا قيامت مى‏برد، و فردا كه به آن نياز دارى به تو باز مى‏ گرداند، كمك او را غنيمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالى دارى بيشتر انفاق كن، و همراه او بفرست، زيرا ممكن است روزى در رستاخيز در جستجوى چنين فردى باشى و او را نيابى. نهج البلاغه نامه 31
وصف مرگ
پسرم، بدان تو براى آخرت آفريده شدى، نه دنيا، براى رفتن از دنيا، نه پايدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنيا، كه هر لحظه ممكن است از دنيا كوچ كنى، و به آخرت در آيى. و تو شكار مرگى هستى كه فرار كننده آن نجاتى ندارد، و هر كه را بجويد به آن مى‏رسد، و سرانجام او را مى‏گيرد. پس، از مرگ بترس نكند زمانى سراغ تو را گيرد كه در حال گناه يا در انتظار توبه كردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بين تو و توبه فاصله اندازد، كه در اين حال خود را تباه كرده ‏اى. نهج البلاغه نامه 31
داستان دنيا پرستان
امّا داستان دنيا پرستان همانند گروهى است كه از جايگاهى پر از نعمت‏ها مى‏خواهند به سرزمين خشك و بى آب و علف كوچ كنند، پس در نظر آنان چيزى ناراحت كننده‏تر از اين نيست كه از جايگاه خود جدا مى‏شوند، و ناراحتى‏ها را بايد تحمّل كنند.
Previous slide
Next slide

فضایل حضرت امیر المومنین علی علیه السلام به قلم ابن ابی الحدید

و اینک من ابن ابى الحدید چه بگویم درباره بزرگمردى که دشمنانش به فضیلت او اقرار کرده اند و براى آنان امکان منکر شدن مناقب او فراهم نشده است و نتوانسته اند فضایل او را پوشیده بدارند؛ و تو خواننده مى دانى که بنى امیه در خاور و باختر جهان بر پادشاهى چیره شدند و با تمام مکر و نیرنگ در خاموش کردن پرتو على (ع ) کوشیدند و بر ضد او تشویق کردند و براى او عیبها و کارهاى نکوهیده تراشیدند و بر همه منبرها او را لعن کردند و ستایشگران او را نه تنها تهدید کردند، که به زندان افکندند و کشتند و از روایت هر حدیثى که متضمن فضیلتى براى او بود، یا خاطره و یاد او را زنده مى کرد جلوه گیرى کردند.

حتى از نامگذارى کودکان به نام على منع کردند و همه این کارها بر برترى و علو مقام او افزود. همچون مشگ و عبیر که هر چند پوشیده دارند بوى خوش آن فراگیر و رایحه دل انگیزش پراکنده مى شود

ادامه مطلب

Negar_۲۰۲۱۰۲۱۳_۲۱۲۸۱۸

نهج البلاغه از منظر علمای

پیشگویی حضرت امیر المومنین علی علیه السلام

روزگاري بر مردم فرارسد كه از قرآن جز «نشاني» نمانَد و از اسلام جز «نامي». در آن روز مسجدها از نظر بنا، آباد و از نظر هدايت، ويران خواهد بود و نمازگزاران و سازندگان آن بدترين مردم روي زمين اند. از ايشان فتنه و فساد آيد و لانه گناه و پلشتي باشند. آن كه خواهد از شرّشان كناره گزيند بدان در اندازندش، و آن كه خواهد از آنان فاصله گيرد و پيرويشان نكند بكشانندش. خداي سبحان در باره آنان فرمايد: به خداييم سوگند، بر آنان فتنه و بلايي فرستم كه بردباران هم در آن حيران بمانند، و اين حتمي است. از خداوند خواستاريم كه از لغزشها و غفلتهامان درگذرد. نهج البلاغه، حکمت 369 صبحی صالح
أیّها النّاس سیأتى علیکم زمان یکفا فیه الإسلام کما یکفا الإناء بما فیه زمانى میرسد که اسلام از دلها ریخته میشود ، مانند آبى که از گرداندن کاسه بزمین میریزد خطبه ۱۰۲ ص ۱۴۸ .

مترجمان وشارحان نهج البلاغه

علی (ع) یا فاطمه (ع) به قلم ابن ابی الحدید

مى‏گویم- ابن ابى الحدید- در مجلس یکى از بزرگان که من هم حضور داشتم، سخن در این باره رفت که على علیه السلام به فاطمه علیها السّلام شرف یافته است. یکى از حاضران مجلس گفت: هرگز که فاطمه علیها السّلام به على علیه السلام شرف یافته است.

دیگر حضار پس از آنکه منکر این سخن شدند در آن باره به گفتگو پرداختند. صاحب مجلس از من خواست تا عقیده خود را در این مورد بگویم و توضیح دهم على یا فاطمه کدام یک افضل‏اند.

من گفتم: اینکه کدام یک از آن دو افضل باشند، اگر منظور از افضل کسى است که مناقب بیشترى را از چیزهایى که موجب فضیلت مردم است دارا باشد، چون علم و شجاعت و نظایر آن، على افضل است و اگر منظور از افضل کسى باشد که رتبه‏اش در پیشگاه خدا برتر است.

 ادامه مطلب

بازگشت به بالا
-+=