خطبه223ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه232صبحی صالح)

و من كلام له ( عليه‏ا لسلام ) كلم به عبد الله بن زمعة و هو من شيعته، و ذلك أنه قدم عليه في خلافته يطلب منه مالا

فقال ( عليه ‏السلام ):

إِنَّ هَذَا الْمَالَ لَيْسَ لِي وَ لَا لَكَ- وَ إِنَّمَا هُوَ فَيْ‏ءٌ لِلْمُسْلِمِينَ وَ جَلْبُ أَسْيَافِهِمْ- فَإِنْ شَرِكْتَهُمْ فِي حَرْبِهِمْ كَانَ لَكَ مِثْلُ حَظِّهِمْ- وَ إِلَّا فَجَنَاةُ أَيْدِيهِمْ لَا تَكُونُ لِغَيْرِ أَفْوَاهِهِمْ

لغات

جلب: مال به دست آمده، در باره اين لغت شارح مى‏ گويد با خاء نيز خوانده شده ولى معناى مناسبى براى آن ذكر نكرده است.

جناة الثمر: ميوه ‏اى كه از درخت چيده مى‏ شود.

ترجمه

اين سخنان را امام (ع) خطاب به يكى از شيعيان و دوستانش به نام عبد اللَّه بن زمعه، كه در هنگام خلافت و زمامدارى آن حضرت خدمتش شرفياب شد و درخواست كمك مالى كرد، فرمود: «اين مال نه از آن من است و نه از آن تو، اين غنيمت مسلمانان و دست آورد شمشيرهاى ايشان است، اگر تو با آنان در نبرد با كافران شركت داشته‏ اى تو را نيز مانند آنها سهمى خواهد بود، و گرنه حاصل دسترنج آنان طعمه ديگران نخواهد شد.»

شرح

مقتضاى ظاهر سخن آن است كه اين مرد از حضرت درخواست بخشش كرد ولى امام (ع) از اين كار خوددارى فرمود و براى او دليل آورد كه مال و ثروتى كه نزد او قرار دارد ملك خصوصى او نيست بلكه از بيت المال عموم مسلمانان و اندوخته آنهاست كه از طريق نبرد با كفار و با ضرب شمشير از آنان به غنيمت گرفته‏ اند، و قرآن دستور داده است كه يك پنجم آن را چگونه و در چه مواردى تقسيم كنند: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ»، و چهار قسمت باقيمانده سهم كسانى است كه در جنگ با كفار حضور داشته‏ اند، و طريقه تقسيم اين قسمت نيز به اختلاف ذكر شده است، شافعى گفته است كه سه قسمت به رزمندگان اسب سوار مى‏ دهند و يك سهم به پيادگان و ابو حنيفه فتوا داده است كه به اسب سواران دو سهم و به پيادگان يك سهم و طريقه اهل بيت و امامان شيعه نيز مطابق دستور اخير است. اما اين كه حضرت آن شخص را چيزى نداد، و او را ردّ فرمود به اين دليل است كه يا او از سهام جنگجويان طلب كرد، در صورتى كه از ايشان نبود و يا اين كه قبل از آمدن او خمس تقسيم شده و چيزى از آن باقى نمانده بود و يا اين كه خمس به او نمى‏ رسيد چون استحقاق نداشت، زيرا نه از مساكين و فقيران و نه ابن السبيل و در راه مانده بوده، و در باره سهم خدا تمام مفسّران معتقدند كه اين عنوان از باب تعظيم ذكر شده است، نه اين كه يك قسمت به اين منظور اختصاص يابد ولى در تقسيم خمس به اختلاف، رأى داده ‏اند، بعضى بر سه قسمت و عده ‏اى بر چهار قسمت و گروهى كه از جمله آنها ابن عباس و قتاده و جمعى ديگر از مفسران مى‏ باشند گفته‏ اند بر پنج بخش تقسيم مى‏ شود كه دو سهم خدا و پيامبر يكى حساب شده و يكجا در اختيار پيامبر قرار مى‏ گيرد،

امّا آنچه از پيشوايان معصوم نقل شده، تقسيم بر شش قسمت است به اين حساب كه دو سهم خدا و رسول، در زمان حيات پيامبر به خود آن حضرت اختصاص دارد ولى پس از وفات ايشان، اين دو سهم با سهم ذوى القربى، يكجا به قائم مقام او مى‏ رسد كه به مصرف خود و خانواده‏ اش از بنى هاشم برساند، و سه بخش ديگر را هم به يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان از سادات بدهد و اين از ويژگيهاى بنى هاشم و در حقيقت به جاى صدقات ديگرى است كه بر ايشان حرام است و به مستحقان ديگر از بقيّه مردم غير سادات مى‏ رسد،

امّا در باره سهم پيامبر (ص)، ائمه چهارگانه اهل سنت بر اين عقيده‏ اند كه سهم آن حضرت پس از وفاتش در امور مهمه مسلمانان و تجهيزات جنگى از قبيل سلاح و وسيله سوارى خرج و صرف مى‏ شد، بنا بر اين امام (ع) از اين سهم، هم نمى‏ توانست به آن مرد كمك كند و به دليل اين كه از يتيمان و ذوى القربى نبود از اين دو بخش هم محروم بود، و از قسمتهاى ديگر هم كه ويژه مبارزان بود خود را مجاز به كمك كردن به او نمى‏ دانست چنان كه فرمود: در اين مال اندوخته مسلمانان و دست‏آورد شمشيرهاى آنان است، پس اگر تو هم در جنگ با ايشان شريك بودى در غنيمت هم با آنان شريك خواهى بود و گر نه از آن بهره ‏اى ندارى، امام (ع) در اين سخن، واژه في‏ء و غنيمت را يكى دانسته است در صورتى كه به عقيده شافعى و طبق رواياتى كه از شيعه نقل شده في‏ء مالى است كه از كافران بدون جنگ و مبارزه گرفته شود بر خلاف غنيمت.

گفتار امام: و الّا. يعنى و اگر با آنان در جنگ شركت نداشته ‏اى، اين شرطى است كه جزاى آن فجناة ايديهم تا آخر مى‏ باشد يعنى چيده دست آنها براى دهان ديگران شايسته نيست. و چون به دست آوردن مبارزان و جنگجويان اموال كافران را، شباهت به جمع‏آورى ميوه و چيدن از درخت دارد، امام (ع) واژه‏ جناة را براى آن استعاره آورده كه از فصيحترين استعاره ‏ها مى‏ باشد و همانند ضرب المثلى شده است براى شخصى كه مى‏ خواهد در ثمره و نتيجه عملى كه ديگران انجام داده و زحمتش را كشيده ‏اند خود را شريك سازد. توفيق از خداست.

ترجمه‏ شرح ‏نهج ‏البلاغه(ابن‏ ميثم بحرانی)، ج 4 ، صفحه‏ى 208-204

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.