
شرح ابن میثم
۱۳۰- و قال علیه السّلام: قِلَّهُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ وَ التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ وَ الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ
المعنى
أمّا الأوّل: فلأنّ الغنى المتعارف یکون بحصول المال و للمال اعتباران: أحدهما: حصوله. و الثانی: عدم إنفاقه. فحصوله یسار، و عدم إنفاقه على العیال لقلّتهم یسار ثان. و أطلق الیسار على قلّه العیال مجازا إطلاقا لاسم المسبّب على السبب.
و أمّا الثانی: فأراد العقل العملىّ. و لفظه مجاز فی تصرّفاته إطلاقا لاسم السبب على المسبّب و من جمله تصرّفاته فی التدبیر التودّد إلى الخلق. و لمّا کان الإنسان محتاجا فی إصلاح معاشه إلى غیره و کانت معاملته لهم فی ذلک إمّا على وجه التودّد و ما یلزمه من جمیل المعاشره و حسن الصحبه و المسامحه و الترغیب، و إمّا على وجه القهر و الغلبه و الترهیب لا جرم کان التودّد و ما یلزمه نصف العقل: أى نصف تصرّفه فی تدبیر أمر معاشه.
و أمّا الثالث: فلأنّ الهرم إمّا طبیعىّ و إمّا لسبب من خارج و هو الهمّ و الحزن و الخوف المستلزم له فهو إذن قسیم للسبب الطبیعىّ. و قسم من أسباب الهرم کالنصف له فاستعار له لفظ النصف و أراد: و الهمّ نصف سبب الهرم.
مطابق با حکمت ۱۴۱-۱۴۲ نسخه صبحی صالح
ترجمه فارسی شرح ابن میثم
۱۳۰- امام (ع) فرمود: قِلَّهُ الْعِیَالِ أَحَدُ الْیَسَارَیْنِ التَّوَدُّدُ نِصْفُ الْعَقْلِ وَ الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ
ترجمه
«کمى عائله یکى از دو آسانى است، و محبّت نیمى از خرد، و غم و اندوه نیمى از پیرى است.»
شرح
امّا مطلب اوّل از آن رو که بى نیازى متعارف وابسته به داشتن ثروت است، و ثروت و مال دو جنبه دارد: یکى به دست آوردن مال، و دیگرى خرج نکردن. اما به دست آوردن ثروت نوعى آسایش است و خرج نکردن آن به دلیل کمى عائله، آسایش دیگرى است، امام (ع) از باب مجاز کلمه یسار را بر کمى عائله تعبیر کرده است. از باب اطلاق مسبّب بر سبب.
اما مطلب دوم: مقصود از خرد، عقل عملى است. و کلمه عقل، در اینجا مجازا در مورد تصرّفات عقل اطلاق شده است از باب اطلاق نام سبب بر مسبّب، و از جمله تصرّفات عقل در تدبیر امور، محبّت به دیگر مردم است. و چون انسان در رفع نیاز زندگى محتاج به دیگران است، و رفتارش با مردم در این جهت یا به گونهاى دوستانه و معاشرت نیکو و خوش برخوردى و گذشت و تشویق است، و یا به گونه قهر و غلبه و ترس است که ناگزیر دوستى و محبّت و آنچه لازمه دوستى است، نیمى از خرد، یعنى نیمى از تصرفات عقل در تدبیر امور زندگى او است.
امّا مطلب سوم: چون پیرى یا طبیعى است و یا به دلیل خارجى یعنى غم و اندوه و ترس که باعث پیرى مى گردد. پس این نوع نیز یک قسم سبب پیرى در برابر سبب طبیعى پیرى مىباشد، و یک قسم از عوامل پیرى به منزله نیمى از آن است کلمه نصف را براى پیرى استعاره آورده است، و اندوه و غم، نیمى از علّت پیرى است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم)، ج۵ // قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده
بازدیدها: ۱۱۰
دیدگاهها